English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (4938 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
processing of the order U انجام سفارش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
lead time U زمان انجام سفارش
order processing time U زمان انجام سفارش
order processing time U مدت انجام سفارش
Other Matches
economic order quantity U کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
ordering costs U هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
failed U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fails U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
qui facit per alium facit perse U کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
like a duck takes the water [Idiom] U کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
automating U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automate U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
failure U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failures U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
indenting U سفارش
order U سفارش
indents U سفارش
enjoinment U سفارش
indent U سفارش
reference U سفارش
gurantee U عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
robots U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robot U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
indenting U سفارش دادن
enjoined U سفارش کردن به
letter of recommendation U سفارش نامه
indent U سفارش دادن
engaged U سفارش شده
enjoining U سفارش کردن به
enjoins U سفارش کردن به
purchase order U سفارش خرید
enjoin U سفارش کردن به
commendation U سفارش تقدیر
outwork U سفارش به بیرون
indents U سفارش دادن
place an order U سفارش دادن
order format U قالب سفارش
order for goods U سفارش کالا
modification order U سفارش اصلاحی
send away for U سفارش دادن
trial order U سفارش ازمایشی
conditional order U سفارش مشروط
Put in a good word for me. U سفارش من رابکن
factory order U سفارش ساخت
asking and ordering U درخواست و سفارش
call the shots <idiom> U سفارش دادن
economic order quantity U حد مطلوب سفارش
acknowledgement of order U تصدیق سفارش
acknowledgement of order تایید سفارش
back order U سفارش معوق
blanket order U سفارش کلی
order U دستور سفارش
ordering U سفارش دهی
I asked for ... من سفارش ... را دادم.
order U سفارش دادن
outwork U سفارش به خارج از شرکت
reorder level U سطح سفارش مجدد
reorder point U نقطه سفارش مجدد
order [placed with somebody] U سفارش [ازطرف کسی]
order U دستور دادن سفارش
order time U زمان سفارش کالا
reorder interval U زمان بین دو سفارش
bespeak U ازپیش سفارش دادن
custom made U سفارش داده شده
indents U سفارش رسیده از خارج
ordered U سفارش داده شده
indents U سفارش درخواست کردن
indenting U سفارش رسیده از خارج
indent U سفارش رسیده از خارج
indent U سفارش درخواست کردن
reorder cost U هزینه سفارش مجدد
custom-made U سفارش داده شده
re order U سفارش دوم باره
indenting U سفارش درخواست کردن
dispatch order U سفارش حمل سریع
reorder U دوباره سفارش دادن
engages U از پیش سفارش دادن
to countermand goods U سفارش کالا را پس گرفتن
engage U از پیش سفارش دادن
to book something U چیزی را سفارش دادن
open indent U سفارش خرید باز
To place an order for some goods. U کالائی را سفارش دادن
order U سفارش دادن تنظیم کردن
indents U سفارش خرید از کشور بیگانه
indenting U سفارش خرید از کشور بیگانه
a la carte U جداجدا سفارش داده شده.
mail order U سفارش کالا بوسیله پست
order form U نمونه سفارش نامه پر نکرده
testimonial U سفارش وتوصیه رضایت نامه
I asked for the child. من یک برای بچه سفارش دادم.
That's not what I ordered. آن چیزی نیست که من سفارش دادم.
indent U سفارش خرید از کشور بیگانه
ordering costs U هزینههای مربوط به سفارش کالا
batch costing U تعیین قیمت سفارش کالا
I asked for a small portion. من یک پرس کوچک سفارش دادم.
the goods are on order U کالا را سفارش داده ایم
order U سفارش دادن کالا یا جنس
testimonials U سفارش وتوصیه رضایت نامه
scratch one's back <idiom> U کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
reorder level U مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
mail order U سفارش از طریق پست فروش مکاتبهای
open indent U سفارش خریدی که در ان تعدادفروشندگان محدود نمیباشد
To speake in recommendation of someone . To recommend somebody. U سفارش کسی را کردن ( توصیه ومعرفی )
To order a meal. U سفارش غذا دادن ( درهتل ؟رستوران )
indent upon a person for goods U درخواست یا سفارش کالا به کسی دادن
canvassed U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
procurement lead time U زمان بین دادن سفارش و دریافت کالا
cash with order U پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
canvassing U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvass U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
lead time U مدت زمان بین دادن سفارش و دریافت کالای مربوطه
May I use your name as a reference? U اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
upward compatible U اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
retention money U مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
querying U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queried U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queries U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
query U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
cost plus contracts U به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
cost plus contracts U قسمتی از کالا را که به سفارش کسی ساخته میشود و هنوزعملا " ساخته نشده
canvassed U جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvasses U جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvassing U جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvass U جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
continue U ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continues U ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
standing order U دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
standing orders U دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
computerised ordering systems U سیستم سفارش کامپیوتری خرید کامپیوتری
mission , oriented U لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
order U سفارش دادن دستور دادن
Manchester-Kashan U فرش کاشانی-انگلیسی [این نوع فرش به سفارش شهر منچستر در کاشان بافته می شده و پشم آن تماما از نوع مرینوس استرالیایی بوده است.]
order U خرید سفارش خرید
recommending U سفارش کردن توصیه کردن توصیه شدن
recommends U سفارش کردن توصیه کردن توصیه شدن
recommend U سفارش کردن توصیه کردن توصیه شدن
implementation U انجام
performances U انجام
execution U انجام
implement U انجام
achievement U انجام
completion U انجام
terminuse ad quem U انجام
accomplishment U انجام
transaction U انجام
effectuation U انجام
implementation U انجام
implements U انجام
implementing U انجام
implemented U انجام
compietion U انجام
fulfillment U انجام
end all U انجام
at last U سر انجام
sequel U انجام
sequels U انجام
consummation U انجام
commissioning U انجام
performance U انجام
fulfilment U انجام
achievements U انجام
commissions U انجام
enforcement U انجام
commission U انجام
unfulfilled U انجام نشده
executable U انجام پذیر
implementing U انجام دادن
out-and-out U انجام شده
feasance U انجام کار
performing U انجام دهنده
implemented U انجام دادن
effecting U انجام دادن
implement U انجام دادن
to make good U انجام دادن
successful U نیک انجام
manipulation U انجام با مهارت
unsporting U انجام حرکاتغیرورزشیدربرابرحریفدریکبازی
out and out U انجام شده
carry out U انجام دادن
chare U انجام دادن
repetition U باز انجام
repetitions U باز انجام
effectual U انجام شدنی
effect U انجام دادن
effected U انجام دادن
completion of a contract U انجام یک قرارداد
complier U انجام دهنده
achiever U انجام دهنده
contrivable <adj.> U انجام شدنی
accomplisher U انجام دهنده
accomplishable U انجام دادنی
make out <idiom> U انجام دادن
do up U انجام دادن
unaided U انجام چیزیبدونکمکدیگران
perform U انجام دادن
honors U انجام تعهد
honoring U انجام تعهد
fulfills U انجام دادن
fulfils U انجام دادن
honored U انجام تعهد
Recent search history Forum search
1incentive
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1A successful man is one who can lay a firm foundation with the bricks that other throw at him
1confinement factor
2actus reus
1The system has been solved by a coupled Poisson– Neumann algorithm. The resolution method consists of the linearization of the transport equations by the finite difference method. The actual version u
1روی پوسته تخم مرغ قدم برداشتن چه اصطلاحی در زبان انگلیسی دارد؟
1to take a spell at whell
1Success is not the key to happiness. Happiness is the key to success. If you love what you are doing, you will be successful.
1playing the game در مورد انجام ورزش چه معنی میدهد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com